میان ثانیه ها تنگ میشود دل من

میان ثانیه ها تنگ میشود دل من

برای صحن و سرا تنگ میشود دل من

بدون چون و چرا تنگ میشود دل من

به عشق روی شما تنگ میشود دل من

مرا مسافر ایوان بی مثالت کن

ذبیح منزلت و شوکت و جلالت کن

اگر اجازه دهی وصف حال بنویسم

ز حال مست خودم طی سال بنویسم

ز شوق آمدنم از وصال بنویسم

تو بال دادی و من از وبال بنویسم

من از نگاه تو وقتی کنار ایوانم

در اوج خنده و یا گریه ام، نمیدانم...

منم همان که به صحنت پناه آورده

میان کوله بارَش گناه آورده

و قطره قطره دخیل از نگاه آورده

دلی شکسته و مملو ز آه آورده

رها نکن من سر گشته پریشان را

شروع کرده ام از من بگیر پایان را

تو را به حرمت نامت قسم دعایم کن

مرا به عشق و طریقت تو مبتلایم کن

گدایی تو به شاهی و پس گدایم کن

تو انتهای مرا غرق ابتدایم کن

به پیشگاه تو مولا شکسته آمده ام

برای حاجت این قلب خسته آمده ام

همینکه دل به تو بستم اجابتم کردی

میان صحن هدایت هدایتم کردی

لباس نوکریت را به قامتم کردی

نگفته بودمت آقا که راحتم کردی

تو از کرامت و حکمت لیاقتم دادی

عیار دادی و راه سعادتم دادی

کبوترانه دلم عاشقانه می چرخد

به دور گنبد و نقاره خانه می چرخد

فقط به عشق شما بی بهانه می چرخد

غلام درگهتان هر کجا نمی چرخد

مرا مسافر جلد حریم خود کردی

هزار شکر مرا یاکریم خود کردی

سر بازار عاشقی آقا ، اشک نم نم چقدر می ارزد؟

سر بازار عاشقی آقا ، اشک نم نم چقدر می ارزد؟

وسط ازدحام گوهر شاد دل پرغم چقدر می ارزد؟

در بساطم نمیشود پیدا غیر آهی و اشک و تقصیری

قیمتش را خودت معین کن همه در هم چقدر می ارزد؟

به کلافی هزار تا یوسف می دهی دست زائران حرم

آی سلطان بگو به درگاهت مگر این کم چقدر می ارزد؟

اصفهان نه که کل دنیا را دود و گرد و غبار پر کرده

در هوای حریم مشهد تو بازدم ، دم ، چقدر می ارزد

گنبد زردتر ز خورشیدت شرف الشمس دستهای خدا

و ید الله فوق ایدیهم، حرز خاتم چقدر می ارزد؟

همه چیز من از وجود تواست همه دارائیم به قربانت

پیش سلطان هفت کشورعشق چند درهم چقدر می ارزد؟

من که باب الجواد را بلدم چه تفاوت که خوب یا که بدم

نام دردانه ات به من فهماند اسم اعظم چقدر می ارزد

خدای مهربانی هاست سلطانی که من دارم

 

خدای مهربانی هاست سلطانی که من دارم

فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم

کنارش ذره ناچیز چون خورشید می تابد

ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم

نمک پرورده ی دریای جودش بوده ام عمری

پر است از شور احسانش نمکدانی که من دارم

همیشه رو به گنبد با خدای خود سخن گفتم

همیشه در حرم محکم شد ایمانی که من دارم

نسیم رحمتش، بار گناه از دوش بردارد

به آهی کاه گردد کوه عصیانی که من دارم

به لطف گندمی که داده ام دست کبوترها

دگر خالی نماند سفره ی نانی که من دارم

چه فرقی می کند آهو، کبوتر یا که سگ باشم

که او بی اعتنا باشد به عنوانی که من دارم

به وقت مرگ می آید به بالینم یقین دارم

شروع وعده های اوست پایانی که من دارم

زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است

زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است
یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است
مهربانتر ز پدر هستی و اطراف ضریح
کودک گمشده چندیست فراوان شده است
من ازاین بوسه زدن های به در فهمیدم
در چوبی حرم مصحف قرآن شده است
خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست
دور تا دور حریمت پر میدان شده است
میرسد کار گدای تو به آنجایی که
همه ی شهر بفهمند سلیمان شده است
اصلا آقا چه کسی گفته که اسم تو رضاست
تو علی هستی و مشهد نجف اشرف ماست
زائرت حضرت موسا و حریمت طور است
آسمان، صحن تو و خادم صحنت نور است
گاهی آنقدر شلوغ است رواقت که دگر
کفشداری تو از دادن جا معذور است
مطمئن است شفا میدهی اش نابینا
گره ای هم که زده دور مشبک کور است
دانه پاشیدم و دیدم که محلم نگذاشت
کفتر صحن تو حق دارد اگر مغرور است!
بسکه بردند نمک با خودشان از مشهد
شهر قم بیشترین درصد آبش شور است...

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم

بی تو من از جوانی خود سیر می شوم

من در شعاع پرتو شمس الشموسیت

بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم

آیینه کاری حرمت ذره پروری است

من در رواق چشم تو تکثیر می شوم

در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را

اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم

من در شمار سلسله راویان شدم

چون با حدیث سلسله زنجیر می شوم

من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند

 دارم به پای خویش سرازیر می شوم

یک شب نشد که بیگنه آیم زیارتت

اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم

وقتی که آه میکشم از پرده ی نیاز

بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم

بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا

هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم

نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد

کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم؟

آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب

بر بال کفتران تو تحریر می شوم

این رنگ طوسی از دل سرخم نمی رود

گرچه دورنگ،دور ز تزویر می شوم

برداشت سیل گریه بساط زیارتم

نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم

حوض حیاط تو بدهد مرده را حیات

من نیز با تو عیسی تاثیر می شوم

وقت ورود در حرم تو هوایی ام

وقت خروج تازه زمین گیر می شوم

بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز

من حاجی توام که به تقصیر می شوم

یک روز اگر که زینت دیوار تو شوم

آیینه را گذاشته شمشیر می شوم

مریض آمده اما شفا نمی‌خواهد

مریض آمده اما شفا نمی‌خواهد

قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد

برای پیش تو بودن بهانه‌ای کافی‌ست

بهشت لطف کریمان بها نمی‌خواهد

دلیل ناله‌ی من یک نگاه محبوب است

وگرنه درد غلامان دوا نمی‌خواهد

فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:

مگر که شاه خراسان گدا نمی‌خواهد؟

دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت

نماز در حَرَمت «اهدنا» نمی‌خواهد

همین قدر که غباری بر آستان باشد

رواست حاجت عاشق، دعا نمی‌خواهد

تو آشنای خدایی، کدام رهگذری

در این جهان غریب آشنا نمی‌خواهد؟

ببین به گوشه‌ی صحنت پناه آوردم

مگر کبوتر آواره جا نمی‌خواهد؟

به حکم آنکه «علیک الرفیق ثم طریق»

دلم بدون رضا (ع) کربلا نمی‌خواهد

خدا مرا به طواف تو مبتلا کرده‌ست

طواف کعبه بخواهم، خدا نمی‌خواهد

نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا

نگفته است، نه اینکه عبا نمی‌خواهد

هر چند دورم از شما، انگار نزدیكم

هر چند دورم از شما، انگار نزدیكم

دور از شما هستم، ولی این بار نزدیكم

حس می كنم باید كبوتر باشم و... اما

امشب به این احساس خود بسیار نزدیكم

از دور بوی مهربانی میزد ای دوست

کم کم به اوج لحظه دیدار نزدیکم

انگار تا دروازه های شهر، راهی نیست

آهوی قلبم! تندتر بشمار! نزدیكم

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت

نقاره می زنند ... مریضی شفا گرفت

دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد

دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت

خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد

اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت

پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور

در هر رواق خلوت غار حرا گرفت

از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید

پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت

زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید

تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت

چشمی کنار این همه باور نشست و بعد

عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت

دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم

شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت

دارم به سمت پنجره فولاد می روم

جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت

نقاره می زنند ... مریضی شفا گرفت

دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد

دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت

خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد

اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت

پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور

در هر رواق خلوت غار حرا گرفت

از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید

پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت

زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید

تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت

چشمی کنار این همه باور نشست و بعد

عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت

دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم

شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت

دارم به سمت پنجره فولاد می روم

جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

از شما خواستن عشق است ضرر خواهد کرد

هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم

دو قدم عشق بورزد، سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی، به عدم فکر کند

به دو گلدسته، دو تا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال

فقط این بار... به این قسمت کم فکر کند

به خودش... نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هر کس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند

دیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب

هم کسی گریه کند پیش تو هم فکر کند

زاـئری بارانی ام، آقـا بـه دادم مـی رسی؟

زاـئری بارانی ام، آقـا بـه دادم مـی رسی؟

بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم می رسی؟

گـرچـه آهـو نیـستـم؛ اما پر از دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوهـا، بـه دادم می رسی؟

از کبوترها کـه می پـرسم، نشانـم می دهند

گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟

ماهـی افـتاده بر خـاکم، لبـالـب تشنـگـی

پـهنه آبی تـرین دریـا؛ به دادم می رسی؟

مـاهِ نـورانیِ شب هـای سیـاهِ عـمرِ مـن

ماهِ من، ای ماهِ من؛ آیا به دادم می رسی؟

من دخیل التماسم را بـه چشمت بستـه ام

هشتمین دردانه زهرا(س)، به دادم می رسی؟

 ***

بـاز هم مشهد، مسافرها، هیاهـوی حـرم

یک نفر فریاد زد: آقا! به دادم می رسی؟

اينجا طلسم گنج خدايي شكسته باش

اينجا طلسم گنج خدايي شكسته باش

پابوس لحظه هاي رضايي، شكسته باش

دركوهسار گنبد و گلدسته هاي او

حالي بپيچ و مثل صدايي شكسته باش

وقتي به گريه مي گذري در رواق ها

سهم تمام آينه هايي شكسته باش

هر پاره ات در آينه اي سير مي كند

يعني اگر مسافر مايي شكسته باش

اينجا درستي همگان در شكستگي است

تااز شكستگي بدر آيي شكسته باش

در انحناي روشن ايوان كنايتي است

يعني اگر چه غرق طلايي شكسته باش

آنجا شكستي و طلبيدند و آمدي

اينجا كه در مقام فنايي شكسته باش

دلی که جز تو در آن خانه می کند دل نیست

دلی که جز تو در آن خانه می کند دل نیست

شبیــه دل بـود و غیــر تکــه ای گل نیست

الا سـفینه ی نوحـم بگیـر دست مرا

در این تلاطم دریا امید ساحل نیست

گنـاه سـد رسیــدن به کـوی جانـان است

کسی که یاد تو باشد ز دوست غافل نیست

دلی که خانه ی محبوب می شود دیگر

بـرای عـرض ارادت به غیر مایل نیست

اگر چه لحظه ی مرگ و رحیل جانکاه است

ولی کنـــار تـو مردن زیـاد مشـکـل نیست

در این مسیر، گدایی ز درگهت شرط است

کسی که واله خال تو نیست، عاقـل نیست

« قبول خاطر کوی رضا شدن شرط است

هر آنکه شعر سراید، شبیه دعبل نیست»*

دوباره آمده ام تا کبوترت باشم

دوباره آمده ام تا کبوترت باشم

قبول می کنی آیا، کبوترت باشم؟

نشسته ام که تو اِذن پریدنم بدهی

که تا همیشه ی دنیا، کبوترت باشم

دخیل پنجره پولاد می شوم امشب

به این امید، که فردا کبوترت باشم

مطیع حکم تو ام، ضامن همیشه غریب!

بگو غزال شوم، یا کبوترت باشم؟

چه می شود که من ـ این تا همیشه آواره ـ

فقط همین دو سه شب را، کبوترت باشم؟

اگرچه بالِ پریدن ندارم آقا جان

دوباره آمده ام تا کبوترت باشم

در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است

در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است

به من اجازه در اوج پر زدن داده است

در آن کرانه که همواره یک نفر آنجاست

که در پذیرش مهمان همیشه آماده است

در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد

بدون رنگ ز بازار حُسن افتاده است

همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است

شبیه تیشه زدن های سخت فرهاد است

سوال می کند از خود هنوز آهویی

که بین دام و نگاهت کدام صیاد است ؟

دلم که دست خودم نیست این دل غمگین

همان دلی است که جامانده در گوهرشاد است

بدون فن غزل بی کنایه می گویم

دلم برای تو تنگ است

شعر من ساده است...

     خـسـته، افـتـاده ز پا، آمده زانو می‎زد

خـسـته، افـتـاده ز پا، آمده زانو می‎زد

        مـشـکلى داشت به آقاى خودش رو می‎زد

می‎چکید از سر و رویش عرق شرم به خاک 

     مـشـت‎هـا واشده و پنجه به گیسو می‎زد

دامـنـى داشـت پر از خاطره تیره و تلخ  

 دسـت در دامـن آن ضـامـن آهو می‎زد

همنوا با در و دیوار در آن عصمت محض

          کـفـتـرى بـر سر ذوق آمده قوقو می‎زد

پـاک می‎شـد دلـش از غصه ناپاکى‎ها   

     خـادمی داشت در این فاصله جارو می‎زد

فـرصـتى بود و درنگى و بجا مانده هنوز 

      شـعـله‎ اى شعر که در آینه سوسو می‎زد

حال و هوای پر زدنم مشهدالرضاست

حال و هوای پر زدنم مشهدالرضاست

شوق تمام آمدنم مشهدالرضاست

آنجا مدینه دل ماکربلای ماست

یعنی حسین وهم حسنم مشهدالرضاست

مبعث غدیر موسم حج باز زائرم

وقتی تمام پنج تنم مشهدالرضاست

هرجاسوال شدکه دلت درکجاخوش است

بی اختیار بر دهنم مشهدالرضاست

من مانده‌ام نماز شکسته برای چیست

وقتی حقیقتا وطنم مشهدالرضاست

«ان کنت باکیا» سخن شاه مشهد است

داغ امام بی کفنم مشهدالرضاست

خاک حرم رسيد، دوا نيز داده شد

 خاک حرم رسيد، دوا نيز داده شد

آب حرم رسيد، شفا نيز داده شد

ما طور خواستيم مقيم حرم شديم

ما جلوه خواستيم، خدا نيز داده شد

اصلا بهانه هاست که ما را مي آورد

با دادن بهانه، بها نيز داده شد

هر جا اگر به خواسته ها لطف مي شود

در اين حرم نخواسته ها نيز داده شد

از بس کريم بود که درهم خريد و رفت

در ازدحام، حاجت ما نيز داده شد

اصلا به خواهش کم ما اکتفا نکرد

ما سنگ خواستيم، طلا نيز داده شد

گفتم رضا، عطاي حسيني نصيب شد

گفتم حسين، امام رضا نيز داده شد

مي خواستم به مشهد تو راهي ام کنند

ديدم برات کرببلا نيز داده شد

آن حریمی که در آن دلها کبوتر می شود

آن حریمی که در آن دلها کبوتر می شود

پر زدن تا محضر زهرا میسر می شود

عشوه معشوق و ابراز نیاز عاشقان

به وصال عاشق و معشوق منجر می شود

این نسیم عفو از آب و هوای گنبد است

هر سحر کل حرم از آن معطر می شود

در کنار دست صاحبخانه منزل می کند

زائری که وارد صحن مطهر می شود

آب سقاخانه اینجا طعم کوثر می دهد

عطر و طعمش موجب ایمان کافر می شود

هر دلی اینجا توسل کرد عرشی می شود

هر سری اینجا به خاک افتد سرور می شود

با تمام غصه ها هر طور می شد آمدم

گفتم از مشهد به بعد اوضاع بهتر می شود

من هو یعطی الکثیر بالقلیل آقای ماست

پاسخ یک خواهش اینجا صد برابر می شود

خوش به حال زائری که بعد مشهد آمدن

دل پسند زاده موسی بن جعفر می شود

عطر و بوی کربلا دارد حریمت،این گدا

کی دوباره زائر ارباب بی سر می شود

از حرم تا قتلگه،از قتلگه تا به حرم

این مسیر از اشکهای فاطمه تر می شود

بالم شکسته بود و هوایی نداشتم

بالم شکسته بود و هوایی نداشتم

از دست روزگار رهایی نداشتم

بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدم

مشهد اگر نبود که جایی نداشتم

دردم زیاد بود و طبیبی مرا ندید

دردم زیاد بود و دوایی نداشتم

گفتم مگر امام رضا چاره‌ای کند

ای وای اگر امام رضایی نداشتم

گفتند در حرم همه را راه می‌دهند

اصلاً بنای بی ‌سر و پایی نداشتم

میل تو بر دل آمد و میل گناه رفت

ورنه من از گناه اِبایی نداشتم

چندین شب است گریه شده کار من ولی

بازم برات کرب ‌و بلایی نداشتم

آمدم ای شاه ، پناهم بده

آمدم ای شاه ، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده

ای حَرمَت ملجأ در ماندگان دور مران از در و ، راهم بده

ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم اِذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حَریمت به مَثَل کهرباست شوق وسبک خیزی کاهم بده

تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان سوز به آهم بده

لشگرشیطان به کمین من است بی کسم ای، شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من با نظری ، یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطا بخش همه عالمی جمله ی حاجات مرا هم بده

 

دانلود صوتی

ای حاجت محتاج ترین ها آقا

نام تو را بردم زمستانم بهاری شد

در خشکسالی دلم صد چشمه جاری شد

بعد از زمانی که گدایی تو را کردم

دار و ندار من عجب دار و نداری شد

گفتند جای توست دل را شستشو کردم

پس می شود از خادمان افتخاری شد

می خواستند از هر طرف تو جلوه گر باشی

این گونه شد دور حرم آئینه کاری شد

گاهی اسیری لذت آهو شدن دارد

بیچاره آنکه از نگاه تو فراری شد

گرد ضریحت با من و گرد دلم با تو

بی تو دوباره این دلم گرد و غباری شد

من سائل بی چیز اطراف حرم هستم

من سالهای سال دنبال کرم هستم

ای حاجت محتاج ترین ها آقا

ای ذکر دخیل بستنم یا آقا

یک لال کنار پنجره فولادت

یکدفعه صدا میزند آقا ....آقا.....

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان

جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

آنجا که خادمینش از روی زائرینش

گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس

خورشید آسمان ها در پیش گنبد او

رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

رویای ناتمامم ساعات در حرم بود

باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا

زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس..

از راه دور آمده ام در هوایتان

از راه دور آمده ام در هوایتان ..

. با خاطرات غربت بی انتهایتان...

آقا؛ سلام! از چه جوابم نمی دهید؟

عمری دلم گرفته برای صدایتان...

 شرمنده ام، جز عشق چه سوغاتتان دهم...

جز یک دل شکسته چه دارم برایتان؟

در گرد و خاک راه که می آمدم...

هنوز... پیچیده بود عطر خوش رد پایتان

... از غربتی به غربت دیگر، تمام راه...

می آمدم به شوق دل باصفایتان...

می آمدم که جان مرا شستشو دهید...

در چشمه های روشن دارالشفایتان...

شاید... شاید کبوترانه دلم آشیان کند...

در آفتابی حرم آشنایتان... باشد،

باشد اگر چه باز نگاهم نمی کنید...

آماده ام همیشه بیفتم به پایتان...

 آقا! آقا! دلِ گرفته ی من وا نمی شود...

جز با نگاهی از سر لطف و رضایتان

مداحی های ماندگار کریمی با موضوع امام رضا ع

. حاج محمود کریمی

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 باغ و بهارم یا علی بن موسی الرضا (مدح)   979 0:06:24
2 سایه ی مرغ سعادت به روی دلم کشیده   313 0:04:44
3 قاصدک دل من، به عشق شمس شموس   259 0:03:53
4 یادم می آد بچه بودم ... 480 0:04:05
5 اذن دخول حرم تو   یا اباالفضله 429 0:03:37
6 نسیم شبونه سلام منو میرسونه 1.029 0:08:19
7 علی علی علی   591 0:04:45
8 مثل آسمون می باره   1.064 0:08:36
9 علی علی علی   771 0:06:13
10 کسی که دوست داره فدا شه   1.806 0:14:38
11 بالا نشسته ای و جهان زیر توست 1.555 0:12:36
12 کبوتر گنبد طلاتم 2.192 0:17:48
13 آسمان بر آن شده تا با زمین ساغر زنم   2.078 0:16:50
14 شب ستاره بارون میباره   1.051 0:08:29
15 علی علی علی   697 0:05:36
16 مولا مولا یا امام رضا   1.371 0:11:06
17 السلطان ابالحسن علی موسی الرضا   1.538 0:12:27
18 دلبر و دلدار ما ای زاده خیر النساء   1.791 0:14:30
19 چو گدایان ماندم در راهت   675 0:05:25
20 تو سودای منی   274 0:01:46
21 یا علی موسی الرضا   1.679 0:04:40
22 حبیبم علی موسی الرضا   188 0:08:50
23 هر چی بگم از تو کمه   3.045 0:08:30
24 گاهی وقتا که دلم به سیم آخر میزنه   1.204 0:03:19
25 چی میشه به این گدا تو حرمت خونه بدی   941 0:02:35
26 یارم از ره رسیده   4.381 0:12:14
27 الا الا ثنای تو 553 0:01:31
28 لطف و عطا و کرمت، کرمت آرزوست 3.028 0:08:26
29 یا علی موسی الرضا   1.875 0:05:12

قد هزارتا آسمون  کبوتراتو دوست دارم

قد هزارتا آسمون کبوتراتو دوست دارم

وقتی میام امام رضا سوغاتی گندم میارم

وقتی میام به مشهدت داغ دلم تازه میشه

دلم میره کرب وبلا غصه بی اندازه میشه

تنگ میشه تا دلم برات عکس حرم رو میبینم

تو خیالم میام پیشت کنار گنبد میشینم

دنیا بدون مشهدت از خونمون کوچیک تره...

وا نمیشه دلم آقا با صد هزارتا پنجره...

دلم برای صحن تو نیگابکن پر میزنه

این دفه که من اومدم نگو که وقت رفتنه

امید دارم که من بیام دوباره پاکم بکنی

تو صحن اسماعیل طلایه گوشه خاکم بکنی...

با خاک کفشداری توآقا چشامو سو میدم

با گفتن رضا رضابه خودم آبرو میدم

آخ که چی میشه تو بگی خونتو جمع کن و بیا

رها بکن زندگی روبیا به مشهدالرضا

کاشکی میگفتی خونه ام یه حجره تو صحن طلاست

داد میزدم آی آدماصاحب خونم آقا رضاست...

رضا غریب ا لغربا رضا معین الضعفا...

 

دانلود صوتی(هلالی -سینه زنی)

دانلود صوتی (حاج سعید حدادیان)

خـداحـافــظ ای لحظه های تــرنم

خـداحـافــظ ای لحظه های تــرنم

خداحافظ ای نور وعشق و تبسّم

خداحافظ ای چشمه ی روشنایی

بـدون تو هـرگـز نبـاشــد تـجسّــم

خـداحافـظ ای مسـتی عـاشـقـانه

خداحـافـظ ای حال و شور شبانه

از این پـس برایت بگیـرم بهانه

خداحافظ ای اشک و شعروترانه

خـداحافـظ ای نور دلهای خسته

نگاهی به این قفل درهای بـسته

منم آهویی خسـته از دام صیـاد

نگاه تـو دیـن و دلـم داده بـر بـاد

تو صیاد من باش و تیر نگاهت

به جانم نشسته ازاین شوق فریاد

یا امام رضا ...

 

 دانلود کلیپ صوتی (سید امیر حسینی)

یه دفعه یه نوری تابید تو حرم...

یه کبوتر ، شب آخر ، از چشاش بارون می باره

آقاجون خدانگهدار ، برمی گردم باز دوباره ؟؟؟؟

یاد مشهد ، یاد گنبد ، سحرای باصفامون

پابرهنه تو گوهر شاد ، ناله ی رضا رضامون

یه دفعه یه نوری تابید ، تو حرم شبیه خورشید

یه فرشته خبر آورد که آقا همه رو بخشید

آقاجونم ! نمی تونم بی شما دووم بیارم

چی میشه یه بار دیگه ، سر روی ضریت بذارم ؟؟ تا ببارم

شب اخره ، وقت رفتنه

من دارم میرم ، بی تو می میرم

بر می گردم مثل آینه ، با یه قلب شسته رُفته

با یه دنیا حرف تازه ، این همه حرف نگفته

یاد اون روزا که بودم کفتر گنبد طلایی

یاد اون شبا که داشتیم تو حرم حال و هوایی

پابرهنه می کشیدم خودمو جلوی آقام

خاک زوّارشو کردم تو حرم سرمه ی چشمام

 

دانلود فایل صوتی

نمی خوای منو ببینی، این پایین روی زمینم

من عاشق این شعرم: (به عشق همه کفترای امام رضا ع)

 

نمی خوای منو ببینی، این پایین روی زمینم

منی که پر دارم اما، هنوزم رو خاک می شینم

یادم یه روز خود تو، تو حرم تا من دیدی

روی شونه هام با دستات، این دوتا بال کشیدی

بعد برام یه راه گذاشتی، از حرم تا خود خورشید

هنوزم یادم نرفته، تو حرم بارون می بارید

من بهت زل زده بودم، به سخاوت عجیبت

به کرامت نگاهت، با دو تا چشم نجیبت

که تو باز با اون نگاهت، منو از خودم گرفتی

بعد خودت مثل همیشه، سمت آسمونها رفتی

حال من تنهایی اینجا، گم می شم تو این هیاهو

من به تو پناه می آرم، به تو با ضامن آهو

به تو که حرف چشات رو، بچه آهوها می خونن

همه ی کبوترایِ، دنیا اسمت رو می دونن

به تو که می دونم حتما، تو همین صحنا نشستی

ولی کورم نمی بینم، تو کدوم یکیشون هستی؟!

به تو که تو مهربونی، مثل بارون بهاری

هیچ واست فرقی نداره، خوب و بد، وقتی بباری

 حالا من با دل خستم، تا ابد به پات می شینیم

تا یادت نره ماها رو، جلوی چشات می شینیم

 

هوالشهید

وقتی چشمامو میبندم خواب یک ضریح میبینم

اروم اورم میام و گوشه صحنت میشینم

کنار پنجره فولاد دنیا انگار زیر پامه

انگاری تموم درد زائرای تو باهامه

با همین یه بار زیارت منم از اهل بهشتم

اگه بعد از این جدایی نباشه تو سرنوشتم

نمیخوام این بار که رفتم باز دوباره برنگردم

دخیلم ضامن اهو

قول میدم همیشه قدر عشق پاکتو بدونم

قول میدم همیشه اهل روضه و گریه بمونم

خدا اون روزو نیاره از در این خونه دور شم

بی تو با ذلت و خاری رهسپاره خاک گور شم

تویی اون ضامن اهو که مارو هوایی کردی

میشه اون روزو ببینم منو کربلایی کردی

یه حرف دیگه....

عین بین الحرمین راهروی صحن گوهر شاد

اخرش ما رو خراب کرد عاشقی خونه ات آباد